به مدد آلودگی و تعطیلات ناشی از اون ما رفتیم اقلید. خیلی خوب بود و خوش گذشت ولی فوق العاده سردبود، اسکیمو شده بودیم.
ریحانه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن دارد
به مدد آلودگی و تعطیلات ناشی از اون ما رفتیم اقلید. خیلی خوب بود و خوش گذشت ولی فوق العاده سردبود، اسکیمو شده بودیم.
عزیز دلم ریحانه جون، من و شما روز 12 آبان دو تایی رفتیم کرمان(آخی طفلک باباجون طبق معمول ما زودتر از اون رفتیم) چراکه قرار بود خاله مریم روز یکشنبه 14 آبان از مکه بیاد. کرمان که رسیدیم دایی امین با سپهر و طاها آومودن دنبالمون و رفتیم خونه خاله.
یکشنبه شب ساعتای 9:30 بود که رفتیم فرودگاه استقبال از خاله اینا که شما از بس ناآرومی کردی قبل از اینکه خاله بیاد با دایی امین برگشتیم خونه.
شدیدا نسبت به مرد جماعت غریبی می کردی، اگر احیانا مرد غریبه ای نازت میکرد با آخرین توان گریه می کردی. خلاصه آون شب بعد آومدن خاله مریم به خونه کلی خوش گذشت و صدالبته که جای بابا حسین خیلی خیلی خالی بود، بابا 4روز بعد از ما یعنی سه شنبه آومد کرمان.
این عکس هم شبی که خاله آومده بود ازت گرفتیم عزیز دلم، دختر گلم