تمام زندگیم فدای یه تار موت عزییییییییییییییییزدلم، نفسسسسسسسسسسسسسسسسسسمی، الان فک کنم 10 روزی میشه دندون پنجمت درآومده، عاشق ددر رفتنی، خودتو خفه میکنی تا ببریمت بیرون، عصری رو کردمبه مامان جون گفتم بریم بیرون زودی 2تا دستاشو گرفتی با صدای بلندی گفتی ددر، جدیدا به چیز داغی دست بزنی میگی اوووخ اوووخ داااااااااخ، ولی انگار از 4 دست و پارفتن و سینه خیز رفتن خبری نیست، خیلی علاقه داری زیر بغلاتو بگیرمو تاتی تاتی کنی، راستی فوق العاده بچه هارو دوست داری وقتی بچه ای کنارت بشینه دستاتو طرفش دراز میکنی یعنی بغلم کن ، الهی که مامانت فدات بشه عزیییییییییییییییییییییییییییییییییییزکم
تحویل سال 1392
عزیز دلم ریحانه جونم، وقت سال تحویل ما مشهد پشت در بسته صحن کوثر بودیم، آخه یکم دیر رفتیم حرم و چون خیلی خیلی شغول بود ظرفیت حرم تکمیل شده بودو درها رو بسته بودن، عزیزم ایشالا که سال خیلی خوب پیش روت باشه