ریحانه

ریحانه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن دارد

برای عزیزتر از همه زندگیم، دخترم ریحانه

تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم
 
تو را به خاطر عطر نان گرم

براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم

تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم

تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم

براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت

لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم

براي پشت کردن به آرزوهاي محال

به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم

تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم

تو را به خاطربوي لاله هاي وحشي

به خاطر گونه ي زرين آفتاب گردان

براي بنفشیِ بنفشه ها دوست مي دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم

تو را به جاي همه کساني که نديده ام دوست مي دارم

تورا براي لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شيرين خاطره ها دوست مي دارم

تورا به اندازه ي همه ي کساني که نخواهم ديد دوست مي دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ي ستاره هاي آسمان دوست مي دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست مي دارم

تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي کساني که نمي شناخته ام ... دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي روزگاراني که نمي زيسته ام ... دوست مي دارم

براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي نخستين گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست مي دارم

تو را به جاي تمام کساني که دوست نمي دارم ... دوست مي دارم ...


تاریخ : 04 اردیبهشت 1392 - 17:32 | توسط : مامان ریحانه | بازدید : 1637 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر

  • مامانی ریحانه جون.با اجازتون منم ریحانه جون رو دوست دارم
  • عالی بود چون من و دخترم هم ریحانه جونو دوست می داریم
  • ممنونم از همتون
  • منم عاشق ریحانه جون و خنده هاشم!دووووووووووووست دارم نازگل خانم!
  • مگه میشه دخمل به این نازی رو دوست نداشت؟! خب منم دوسش دارم.
    مامان جونش لی لی اوایل بهتر بود تا نه ماهگی میذاشتمش پیش مامانم و بعد اونم مهد . عادت داشت به مامان ،مامان هم خیلی بهش میرسید و خیالم از بابت غذاش راحت بود خوابوندنشم شده بود وظیفه باباجانم.برا خوابشم اذیت نمیشد.
    اما مهد که گذاشتمش:
    صبح که میذاریمش مهد چه من ببرمش چه باباش بیتابی میکنه تازه الان که بزرگتر شده بدتر شده
    ظهرهم بیشتر برا خوابش اذیت میشه تا من که مامانش باشم . کلاً هر جا که بچه زیاد باشه لی لی خوشحال تره یه وقتایی میام خونه اگه دختر عمه 8 ساله ش دوروبرش باشه منو اصلن نمیبینه!!!
  • مامان بابای اهورا هم بهترین آرزوها و قشنگ ترین لحظه ها رو برای ریحانه جون و مامان بابای مهربونش آرزو می کنن. ریحانه جون دوست داریم.

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام